[ad_1]
غروب شهر
به نقل از خبرگزاری مهر، آدم تا پدر و مادر نشده نمیداند استرس و اضطراب چه طعمی دارد. روزگار هم بالا و پایین زیاد دارد، برای مثالً در عصر یک روز بهاری هم چنان که مشغول کاری و در فکر و خیال، خنده بچهها در گوشهایت پچ پچ میکند، یک دفعه با صدای زنگ تلفن به خود میآیی که خودت را برسان، پسر کوچکی که تا این مدت یک سالش هم نشده، حالش خوب نیست و باید به بیمارستان برویم. نام بیمارستان که میآید ناخودآگاه در ذهن همه مردم کلید واژههای بستری، هزینه، دارو و … نیز امتداد اشکار میکند.
حال شما فکر کن که دکتر شیفت دستور بستری هم بدهد، انگار آسمان به زمین آمده و همانجا مینشینی و مبهوت، رفتوآمدهای همراهان دیگر بیماران را تماشا میکنی. شما را نمیدانم ولی این لحظات برای همه پدرها سخت است، استرس و سخنهای مادر بچه، سخن بگوییدهای دکتر، نگرانی از نوع بیماری و دودوتا چهارتا کردن ذهنی از مقدار پول مورد نیاز در کنار هم، راه اندازیدهنده یک سناریوی غمانگیز پدر فرزندی است. روی تابلوی اورژانس بیمارستان دولتی سودمند برگهای نظرم را جلب میکند: «به دستور مقام عالی وزارت، همه هزینههای بیماران زیر ۷ سال رایگان است.» زیر لب میگویم چه باحال و بدون دقت خاصی از کنارش میگذرم، چون هم دل و دماغ فکر کردن به این را ندارم هم زیاد هضمش آسان نیست؛ مگر میشود؟!
با خودم فکر میکنم چند نفر دیگر روزانه به این برگه نگاه میکنند و جرقه امید و مطمعن در ذهنشان میآید؟ آیا واقعاً این کار شدنی است؟ هزینه بیمارستان رایگان؟ گرفتاری و شلوغی روزهای بیمارستان زیاد مجال فکر کردن به این نوشته را نمیدهد و سلامتی خود فرزند اینقدر مهم است که تو حاضری هرچقدر هم ملزوم باشد هزینه بپردازی ولی او مجدد همانند روز اول بخندد. روز اول، روز دوم، روز سوم و… همراه با نگرانی، آزمایشها و انجام مرحله های درمان کودک طی میشود و تو این روزها بدون اعتنا به آن برگه دستور وزیر بهداشت در ذهن خودت مشغول حساب و کتاب هزینههای بیمارستان هستی. روز پنجم، دکتر برگه ترخیص را امضا میکند.
صدایم میزنند که به حسابداری برو. راستش دست و پایم میلرزد. مگر یک خبرنگار، کارمند، کارگر یا هر قشری چه مقدار درآمد دارد که بتواند این هزینهها را مجدد جبران کند. با این فکر و خیال جلوی حسابداری میرسم.
– پدر بچه شمایید؟
– بله.
– این برگه را ببرید صندوق و بیاورید تا برگه ترخیص را بدهم.
به برگه نگاه میکنم. یک کد با یک شماره که انگار رقم پرداختی است. چندبار میخوانم: ۳ میلیون؟! با خودم میگویم برای ۵ روز خوب است. مجدد یاد برگه روی اورژانس که دستور وزیر رویش می بود میافتم؛ بعد آنچه می بود؟ به راهم ادامه میدهم و به صندوق پرداخت میرسم.
– آقا کارت بکشید، ۳۰۰ هزار تومان.
چشمانم برق میزند. یحتمل این هم برای همان یک شب اتاق اختصاصی مادر و بچه است که باید بپردازم. برگه روی شیشه اورژانس راست میاو گفت: «به دستور مقام عالی وزارت، همه هزینههای بیماران زیر ۷ سال رایگان است.»
نفس راحتی میکشم و میخندم. یاد جمله رهبری میافتم که چند سال قبل فرمودند، همراهان بیمار جز دغدغه مریض داری نباید دغدغه فرد دیگر داشته باشند. «دم وزارت بهداشت گرم» میگویم و لبخند میزنم. آسمان چه مقدار آبی است. حال فرزندم رو به بهبود است. مجدد میخندد و من خوشحالم از آرامشی که بخشی از آن را مدیون تدبیر متولیان درمان کشورم هستم.
اکنون چند روزی قبل است و سرگرم کارم که خبری نظرم را جلب میکند: «از امروز همه بیمارستانهای دولتی و واحدهای تابعه دانشگاه مکلف می باشند پذیرفتن، بستری، اعمال جراحی، عمل های تشخیصی – درمانی و ترخیص کودکان زیر هفت سال بیمهشده را به طور رایگان انجام بدهند.» یاد روزهای بستری فرزندم میافتم و لبخند میزنم؛ لبخندی از سر اسایش. راستی روزانه چه تعداد پدر ایرانی دچار با این نوشته لبخند بر لبانشان میآید؟ کار خوب را باید او گفت و تبلیغ کرد.
دسته بندی مطالب
غروب شهر
[ad_2]
منبع