[ad_1]
غروب شهر
گروه سلامت خبرگزاری مهر – زهرا ناری: از روزهای آتش و خون در هشت سال دفاع مقدس تا مشکلاتهای بهداشتی و جنگهای منطقهای، پزشکان ایرانی مدام در خط مقدم ایثار و فداکاری ایستادهاند. آنان همانهایی می باشند که روزگاری زیر ترکش خمپاره در جبهههای جنوب و غرب، بدون امکانات کافی، جان رزمندگان را نجات میدادند و امروز در بیمارستانهای سرزمین، زیر سختی همهگیری کرونا، شبانهروز بر بالین بیماران ماندند و تعداد بسیاری جان خود را در این مسیر فدا کردند.
همان پزشکانی که در جنگ ۱۲ روزه و زیر موشکهای اسرائیل نیز، هم چنان محکم در کنار مردم ایستادند و با اقتدار، رسالت انسانی و حرفهای خود را ادامه دادند. تاریخ معاصر ایران پر از روایتهایی است که مشخص می کند پزشک بودن تنها یک شغل نیست؛ بلکه سوگندی است برای ایستادگی، ایثار و خدمت به انسانها، حتی در سختترین شرایط.
در همین جهت خبرنگار مهر با سید ناصر عمادی پزشک بدون مرز، رئیس بیمارستان رازی و استاد همه دانشگاه علوم پزشکی تهران گفتگویی داشته است.
به چه علت به جبهه رفتید؟
عمادی: کودکیام در اطراف مناطق کویری شهر فیروزکوه گذشت. بخشی از سال را همراه پدرم که دامدار می بود، مشغول کار دامداری بودم و از آخر اردیبهشت برای ادامه تحصیل به قائمشهر میرفتم. در همان سالها، یکی از تلخترین خاطراتم، از دست دادن برادرم به علت نبوده است پزشک در منطقه می بود و آن اتفاق نخستین جرقه برای پزشک شدنم می بود. همیشه در ذهنم میگذشت که اگر پزشکی در آن منطقه در دسترس می بود، احتمالا برادرم نجات اشکار میکرد.
دومین حادثه سرنوشتساز به سال ۱۳۶۶ در محور حاج عمران در غرب سرزمین برمیگردد؛ در آن منطقه یک دعوا شیمیایی رقم خورد ویکی از دوستانمان نیز مجروح شیمیایی شد، من مأمور میشوم این مجروحین رو برسانم به بیمارستانی در شهر نَبَوه، بیمارستان امام خمینی میرساندم اما انتقال مجروحان جنگی به بیمارستان، بیشتر از دو ساعت طول کشید. یکی از مجروحان پوستی شدیداً از درد زیاد رنج میکشید و آن صحنه لحظه به لحظه در ذهنم رنجآور می بود و حک شد که چرا این تاولها بزرگتر میشود و در ذهنم این سوال شکل میگرفت که چرا نمیتوانم این تاولها را خوب کنم، چرا تخصص نگرفتم تا بتوانم این مجروحین را درمان کنم و همانجا می بود که تصمیم گرفتم تخصصی را انتخاب کنم که بتوانم این چنین بیمارانی را درمان کنم.
در چه سالی تخصص پزشکی گرفتید؟
عمادی: ۱۵ شهریور سال ۱۳۸۳ می بود که خبر قبولی در آزمون تخصصی را به پدرم دادم. او تنها یک خواهش داشت؛ او گفت هر بیمار را با دقت ببین، بهاختصاصی رنگ زرد چهره بیماران را جدی بگیر، چون نشانه بیماریهای مهم است. پیشنهاد پدرم همیشه همراه من می بود و معتقدم برکت زندگیام از همان نگاه انسانی به بیماران اغاز شد.
تصمیم گرفتم هیچگاه مطب خصوصی نداشته باشم و همه زمان در مراکز دانشگاهی و بیمارستانهای دولتی خدمت کنم. در این سالها تلاش کردهام علاوه بر آموزش و درمان بیماران، به پیشنهاد پدرم وفادار بمانم. نزدیک به ۲۰ سال است که مقالات علمی بسیاری درمورد مشکلات پوستی و پیامدهای جانبازان در مجلات معتبر دنیا انتشار کردهام. این روایت مشخص می کند چطور دو اتفاق تلخ در دوران نوجوانی و جوانی، انگیزهای شد تا یک پزشک مسیر زندگی خود را به خدمت در نظام سلامت و درمان بیماران نیازمند تعلق دهد.

به چه علت به شما لقب پزشک بدون مرز را دادند؟
عمادی: در پزشکی یک سوگندنامه داریم؛ سوگندی که فراتر از مذهب و قومیت، مسئولیت انسان بودن را یادآور میشود. من همیشه به خودم عهد کردم هر بیماری که به من مراجعه کند، بدون هیچ چشمداشتی در حد توان پشتیبانی کنم. یکی از اهداف مهمام، اراعه خدمات پزشکی رایگان در مناطق محروم ایران همانند خراسان جنوبی، کردستان، کرمانشاه و بوشهر می بود.
از سال ۱۳۸۶ تصمیم گرفتم تواناییهای بشردوستانهام را به خارج از سرزمین هم گسترش دهم. اولین سفرم به کنیا در سال ۲۰۰۸ می بود. در آفریقا بیماریهای پوستی شایعاند و بعضی اوقات جان بیماران را تهدید میکنند. از همان زمان، هر سال یک یا دو بار به کشورهای آفریقایی سفر کردم؛ کشورهایی همانند کنیا، غنا، تانزانیا و موریس. در این سفرها همه هزینهها بر مسئولیت خودم می بود، حتی هنگامی در این کشورها به بیماریهایی همانند مالاریا یا کرونا مبتلا شدم.
نتایج این سفرها فراتر از درمان بیماران می بود. مردم هنگامی میدیدند مقصد من فقط سلامتی آنها است، با عشق و سپاس جواب میدادند. در کشورهایی همانند کنیا و غنا، درمانگاههایی با خواست من راهاندازی شد و به نشانه احترام، نام ایران و ائمه اطهار را بر سردر آنها حک کردند. برای مثالً در سال ۲۰۱۴ درمانگاهی در کنیا به نام امام رضا (ع) و در سال ۲۰۲۴ در یکی از کشورهای آفریقایی به نام امام علی (ع) با پرچم ایران افتتاح شد. امروز هزاران بیمار از زیر این تابلوها عبور میکنند و نام ایران را میبینند.
میتوانستم بهگفتن استاد دانشگاه تهران در مطب خصوصی بنشینم و بیشترین درآمد را داشته باشم، اما انتخاب کردم در مسیر خدمت بیادعا باشم. برای من مهمتر از پول و اعتبار شخصی، کسب نام نیک برای ایران می بود. با وجود سختیها، خطرات و تنهایی، باور داشتم که مجاهدت در راه خدا و خدمت به مردم ارزشمندتر از هر چیز فرد دیگر است.
من با ۵۹ سال سن، توانستم سه سرزمین آفریقایی را مزین به نام ایران و ائمه اطهار کنم، این افتخار بزرگترین دستاورد زندگی من است؛ این که پرچم ایران در قلب آفریقا به نشانه صلح و خدمت میدرخشد.

نگاه شما به علم پزشکی چیست؟
عمادی: سوگند پزشکی برای من فقط یک متن تشریفاتی نبوده است؛ سوگند بستم که هر انسانی، فارغ از دین و مذهب، اگر نیازمند پشتیبانی می بود، در حد توانم به او خدمت کنم. در این ۱۷ سال تازه علاوه بر درمان بیماران در ایران و آفریقا، آموزش پزشکان محلی هم قسمت مهمی از کارم می بود تا حتی در نبوده است من، بتوانند بیماران را تشخیص دهند و درمان کنند.
نظر شما در رابطه همکارانی که رشوه میگیرند، چیست؟
عمادی: همه افتخار من تا به امروز این است که تعدادی از همکاران آفریقایی بنده بهواسطه آموزشهایی که دریافت کردند، پزشکانی توانمند شده و در تخصصهای گوناگون به جامعه خود خدمت میکنند. این برای من مهمتر از هر دستاورد شخصی است؛ اما در روبه رو تأسف میخورم هنگامی میبینم برخی افراد از موقعیت پزشکی سوءاستفاده میکنند، از بیماران زیرمیزی میگیرند یا کمکاری میکنند. این رفتارها با لیاقت سوگندی که یاد کردهایم نیست.
کرونا نشان داد که چه مقدار پزشکان ایرانی در خط مقدم، جان خود را برای نجات مردم فدا کردند. تعداد بسیاری از همکارانم در همان روزهای نخست به شهادت رسیدند. این ایثار واقعی جامعه پزشکی ماست. درست است که اشتباه و لغزش وجود دارد، اما در برابر خدمات صادقانه و جانفشانی پزشکان متعهد، زیاد ناچیز است.
در این سالها برایم ثابت شد اگر حتی یک ماه فقط برای خدا و دل خودت کار کنی، نتیجهاش از یازده ماه کار مادی و پولی زیاد تر و ماندگارتر است. من امروز در ۵۹ سالگی به این یقین رسیدهام که طبابت اگر با نیت الهی باشد، بینهایت پاداش خواهد داشت.
آیا تا به امروز مدال یا جایزهای دریافت کردهاید؟
عمادی: در سال ۲۰۲۱ موفق شدم مدال جهانی فلوران از سازمان پزشکان بدون مرز را دریافت کنم؛ مدالی که هر دو سال یک بار به پزشکی اهدا میشود که بیشترین خدمت را به مردم در سختترین شرایط و حوادث طبیعی اراعه داده باشد. این افتخار برای من نه بهگفتن یک فرد، بلکه برای نام ایران می بود که در دل آفریقا و خاورمیانه با پرچم کشورم میدرخشد.
دسته بندی مطالب
غروب شهر
[ad_2]