[ad_1]
به گزارش غروب شهر
جمیله فراهانی در او گفتوگو با خبرنگار برنا با اشاره به اغاز فعالیتش بهگفتن نیروی جهادی اظهار کرد: زمان اوج کرونا می بود و این ویروس مهلک هراس و واهمهای در وجود همهمان انداخت. اطلاعیهای در خصوص نیاز به نیروی جهادی دیدم ولی نمیدانستم برای چه کاری میخواهند. آن زمان شرایط مادرم بهطوری می بود که نیاز به مراقبت داشت.
وی با گفتن این که اینجاست که واقعا شیطان پا میگذارد، او گفت: شیطان میگوید که تو کجا میخواهی بروی؟! تو الان باید از مادرت مراقبت کنی. مادرت واجب است، باید پیش او باشی. بههرحال با خودم دچار بودم که اگر مادر سالمندم را تنها بگذارم اذیت میشود. در نهایت گفتم توکلت علی الله و برای آن اطلاعیه تماس گرفتم که انها گفتند برای تغسیل اموات کرونایی نیرو ملزوم دارند.
این بانوی جهادی با اصرار بر این که ابتدا شوکه شدم، چون به همه چیز فکر میکردم بهجز شستوشوی اموات! افزود: گفتم من که این کار را بلد نیستم. انها گفتند آموزش خواهند داد. چند ساعتی به این نظر و همینطور تنها ماندن مادرم فکر میکردم که در همان ساعات حکم رهبر را شنیدم که فرموده بودند اموات کرونایی باید غسل داده شوند.
فراهانی با گفتن این که تا پیش از آن شنیده بودیم که متاسفانه این غسل انجام نمیشود، در ادامه گفت: بالاخره بعد از آن چند ساعت دل را به دریا زدم و یا علی گفتم و رفتم.
وی تصریح کرد: بعضی اوقاتاوقات صحنههایی که در غسالخانه میدیدم علتمیشد دائم استغفار کنم و بگویم خدایا ما کجای این جهانیم؟ چه چیزی را داریم با خودمان میبریم آنطرف؟ مدام میگفتم ببخش و از ما بگذر. بعضی اوقات پیکرهایی را میدیدم که بدون هیچ دلیلی بوی تعفن عجیبی داشتند. هیچگاه هم پاسخی برای این نوشته اشکار نکردم. فقط ضمن تطهیرشان زیر لب میگفتم خدایا بگذر از این فردی که اکنون دیگر دستش از دنیا مختصر شده و نمیدانم که بوده، چه بوده و چه کرده که این بو را دارد با خودش به آن طرف میبرد.
او در ادامه اظهار داشت: واقعا غم بزرگی به دلم میآمد و حالم زیاد خراب میشد که چرا زیاد از افراد یک ذره به خودشان نمیآیند؟ چرا یک ذره تحول به وجود نمیآید؟ بههرحال ما به واسطه فعالیتی که داشتیم، با چشم خودمان میدیدیم که آخر و عاقبتمان همین است، چه پولدار باشیم چه ندار باشیم.
وی در ادامه گفت: واقعا هیچکداممان هیچ چشمداشتی نداشتیم. خود غسالها زیاد شگفتی میکردند، میپرسیدند چهقدر حقوق میگیرید و ما میگفتیم که نیروی جهادی هستیم و پولی نمیگیریم. باورشان نمیشد حتی وقتیکه در بیمارستان بودیم، چون خداوند توفیق داد و من در بیمارستان شهدای تجریش هم برای بیماران کرونایی خدمت میکردم. ما نیروهای جهادی در بیمارستان با جان و دل کار میکردیم زیاد زمانها حالمان هم زیاد بد میشد ولی اصلا به روی خودمان نمیآوردیم. با اینکه پیش از آن روحیهام زیاد متفاوت می بود و با دیدن زیاد چیزها حتی با دیدن خون حالم زیاد بد میشد ولی آنجا واقعا خداوند یک نیرویی به من داده می بود که مبادا چهرهام در هم برود، مبادا رفتاری کنم که خود بیمار یا همراه بیمار حالش گرفته شود. با خوشرویی کارمان را انجام میدادیم یا برای مثال اگر از ما عذرخواهی میکردند، جواب میدادیم که نه اصلا ماموریت ما همین است و برای همین کار آمدهایم و با شگفتی به ما نگاه میکردند و میپرسیدند که بابت کارمان چه مقدار پول میگیریم و ما برایشان توضیح میدادیم که نیروی جهادی پول نمیگیرد. یعنی من به هر کجا که میرفتم، اولین سوالشان این می بود که شما چهقدر پول میگیرید؟!
جمیله فراهانی در آخر او گفت: توی غسالخانه از بچههای دهه هشتادی داشتیم تا ماهایی که پا سن گذاشتهایم. توکلمان فقط به خدا و اهل بیت می بود و واقعا با جان و دل کار میکردیم. آنجا با همه وجود ازخودگذشتگی را میدیدی. یعنی با دیدن آن صحنهها، هشتسال دفاعمقدس تداعی میشد. آن همکاری، همراهی و همدلی، زیاد قشنگ خودش را نشان میداد. بچهها ماسک همدیگر را میبستند، دستکش، دست همدیگر میکردند، اگر فردی در انجام یک کاری مشکل داشت بقیه به او پشتیبانی میکردند و… واقعا صحنه جهاد در جبهه جنگ به آن صورت می بود در اینجا به این صورت حتی در بیمارستان هم همینطور. امیدوارم که کاری کرده باشیم و خداوند قبول کرده باشد.
گفتنی است اتفاقات کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، سازمان تاکسیرانی شهرداری تهران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانهای صبا، با مقصد تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و این چنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تشکیل شده در آن برهه وقتی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.
دسته بندی مطالب
غروب شهر
[ad_2]
منبع