[ad_1]
به گزارش غروب شهر
به گزارش خبرگزاری برنا، امجد عبدی، دبیر تحریریه خبرگزاری برنا در مطلبی نوشت: محمدجواد ظریف بهگفتن دیپلماتی حرفهای و آکادمیک، در شرایطی مسئولیتدار مسئولیت سیاست خارجی ایران شد که سرزمین در پیچیدهترین دوران روابط بینالملل خود به سر میبرد. چه در دوران مذاکرات هستهای که به انعقاد برجام منجر شد و چه در کوششهای بعدی برای مدیریت فضای پرتنش بین ایران و قوتهای غربی؛ ظریف مدام نمایندهای فعال و شناختهشده برای دیپلماسی ایران می بود.
وجود ظریف در اجلاس داووس، بخشی از همین رویکرد دیپلماتیک می بود، رویکردی که تلاش میکند جایگاه ایران را در او گفتوگوهای جهانی تحکیم کند و در عین حال، فضایی برای پیشبرد منافع ملی تشکیل کند. با این وجود، هجمههای تازه علیه ظریف، به جای تحلیل دقیق کارکرد او در این عرصه، زیاد تر به برچسبزنی و تهمت هایی غیرمستند محدود شده است. متهمکردن او به وابستگی به آمریکا یا خواستهای افراطی نظیر محاکمه و اعدام، به درستی از مرزهای نقد تخصصی عبور کرده و داخل عرصه تخریب سیاسی و شخصیتی شده است.
نقد؛ الزام یا ابزار تخریب؟
هرچند نقد کارکرد مقامهای سیاسی، یکی از ارکان جامعه دموکراتیک است، اما این نقد تنها وقتی کارکرد مثبت خواهد داشت که مبتنی بر مستندات، تحلیل منطقی و برسی دقیق باشد. آنچه در تجمع خیابان پاستور ناظر آن بودیم، فراتر از نقد سازنده می بود. این تجمع نه فضایی برای او گفتوگوی کارشناسی، بلکه بستری برای مطرح شعارهای افراطی و غیراصولی علیه فردی می بود که نماد دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در سطح بینالمللی است.
این چنین حرکتهایی تنها فرد یا جریانی خاص را مقصد قرار نمیدهد؛ بلکه فضایی را تشکیل میکند که در آن، تخریب اندوختههای انسانی و دیپلماتیک به الگویی رایج بدل میشود. نتیجه این چنین رویکردی، تضعیف اندوخته اجتماعی، افت مطمعن عمومی و محدود شدن ظرفیتهای ایران برای وجود مؤثر در نظام بینالملل است.
میدانداری حاشیهسازان؛ سیاست یا زمانطلبی؟
یکی از با اهمیت ترین ابعاد تجمع پاستور، نقشآفرینی یک نماینده حاشیهساز مجلس در رهبری و هدایت این حرکت می بود. این نماینده که پیشتر نیز به علت اظهارات و حرکتهای جنجالی شناخته شده است، بار دیگر از فضای حاضر برای جلب دقت و تحکیم جایگاه سیاسی خود منفعتبرداری کرد.
این چنین حرکتهایی از منظر جامعهشناسی سیاسی نشانهای از انحراف ماموریت های نمایندگان مجلس است. قوه مقننه، بهگفتن نهاد قانونگذاری و نظارت، ماموریتای فراتر از ورود به حاشیهسازیهای سیاسی دارد. نمایندگانی که به جای اراعه راهکارهای قانونی برای حل مشکلات سرزمین، به میدانداری در تجمعهای رادیکال میپردازند، نه تنها از رسالت مهم خود فاصله میگیرند، بلکه به تضعیف جایگاه نهاد قانونگذاری و افت مطمعن عمومی به مجلس دامن میزنند.
ابعاد جامعهشناختی تخریب اندوختههای ملی
از منظر جامعهشناختی، تخریب چهرههای ملی نظیر ظریف، بازتابدهنده نوعی بحران در گفتمان قوت و سیاست در ایران است. در شرایطی که سرزمین به انسجام داخلی و منفعتگیری از همه ظرفیتها نیاز دارد، این چنین حرکتهایی علتتشدید شکافهای داخلی و قطبیسازی فضای سیاسی میشود.
افزون بر این، در عرصه بینالمللی این اتفاقاتها پیامدهایی گسترده به همراه دارند. جامعه جهانی با نظاره این چنین وقایعی، بهوضوح مطلبهایی مبنی بر بیثباتی فضای سیاسی داخلی ایران دریافت میکند. این کار، نه تنها اعتبار چهرههای دیپلماتیک ایرانی را خدشهدار میکند، بلکه عرصه را برای تحکیم سختیهای بینالمللی علیه سرزمین فراهم میسازد.
الزام اصرار بر عقلانیت سیاسی
در شرایط حساس جاری، که ایران با مجموعهای از چالشهای داخلی و خارجی مواجه است، بیشتر از هر زمان فرد دیگر به عقلانیت سیاسی و تحکیم همگرایی نیاز داریم. تخریب شخصیتهای ملی نظیر ظریف، فقطً جهت تضعیف ظرفیتهای سرزمین در مقابله با مشکلاتها خواهد شد.
نقد کارکرد سیاسی و دیپلماتیک، حق هر شهروندی است، اما این نقد باید مبتنی بر دادههای واقعی و به دور از هیجانات و شعارزدگی باشد. در غیر این صورت، تبدیل فضای نقد به بستری برای تخریب، هزینهای سنگین برای جامعه خواهد داشت؛ هزینهای که مستقیماً وفاق ملی، اندوخته اجتماعی و اعتبار بینالمللی ایران را مقصد قرار میدهد.
آنچه امروز بیشتر از هر چیز الزامی است، منفعتگیری از همه اندوختههای انسانی و دیپلماتیک برای عبور از مشکلاتها است. این مسیر تنها از طریق احترام به خرد جمعی، تحکیم همبستگی داخلی و پرهیز از افراطگرایی میسر خواهد می بود. تخریب ظریف یا هر چهره فرد دیگر که برای منافع ملی ایران تلاش کرده است، نه تنها کاری غیرمنصفانه، بلکه تهدیدی مستقیم علیه منافع و آینده سرزمین است.
انتهای مطلب
دسته بندی مطالب
غروب شهر
[ad_2]
منبع