[ad_1]
به گزارش غروب شهر
به گزارش خبرنگار علم و فناوری خبرگزاری برنا، تعداد بسیاری از مردم امکان پذیر با شنیدن این که هوشمصنوعی قرار است انسانها را بیکار کند و تبدیل بیکاری گسترده شود، این را امری منفی بدانند. اما چه میشود اگر حقیقت این باشد که هوشمصنوعی کار را غیرضروری کند و همه نیازهای اساسی زندگی راحت را برای ما بدون نیاز به کار فراهم کند؟
این ایده به مفهوم درآمد پایه جهانی (UBI) مرتبط است. بر پایه این نظریه، اگر هوشمصنوعی میتواند امروزه نرمافزار بنویسد، مستندات قانونی تهیه کند، خودروها را براند و بیماریها را تشخیص دهد، بعد در ۲۰ یا ۳۰ سال آینده چه توانمندیهایی خواهد داشت؟
طرفداران این ایده اعتقاد دارند که هوشمصنوعی نه تنها درآمد پایه جهانی را الزامی میکند، بلکه همان پیشرفت فناوری است که امکان اجرای آن را فراهم خواهد ساخت. اما آیا این ایده منطقی است یا فقط تفکری خوشبینانه و دور از حقیقت؟
UBI چیست؟
درآمد پایه جهانی به پرداختهای بدون قید و شرطی اطلاق میشود که به شهروندان پرداخت میشود تا هزینههای اساسی زندگی را پوشش دهد. این ایده به دوران انقلاب صنعتی اول برمیگردد، وقتی که نگرانیهایی درمورد بیکاری گسترده ناشی از صنعتی شدن وجود داشت. هرچند که این پیشبینی محقق نشد، تعداد بسیاری از کشورها برنامههای رفاه اجتماعی مختلفی را برای حمایتاز افرادی که درآمد مقداری دارند یا بیدرآمد می باشند، تشکیل کردند.
UBI با رفاه اجتماعی تفاوت دارد چرا که این پرداخت به همه افراد اعم از حالت مالی، اشتغال یا درآمد آنها تعلق میگیرد. حامیان این ایده اعتقاد دارند که فراهم کردن یک استاندارد حداقلی زندگی برای همه افراد میتواند تعداد بسیاری از مشکلات اجتماعی از جمله بیماری، جرم و بیخانمانی را افت دهد. مخالفان اما اعتقاد دارند که این کار میتواند انگیزه برای کار کردن را افت دهد و تبدیل کم شدن تشکیل و کارآفرینی شود.
اگر بخواهیم این ایده را بهطور فرضی بازدید کنیم، باید به این مسئله دقت کنیم که این یک دیدگاه آرمانگرایانه است. برای این که این سیستم کار کند، باید تعداد بسیاری از چالشهای حاضر در عرصه هوشمصنوعی همانند خطاهای مدل و مشکلات پایداری حل شوند، که تا این مدت این مسائل بهطور کامل رفع نشدهاند. اما در این سناریو فرضی، جایی که هوشمصنوعی تعداد بسیاری از ماموریت های را که قبلاً تنها انسانها قادر به انجام آنها بودند، خودکار میکند، منفعتوری بهینه میشود، ضایعات افت مییابد و فرآیندها ساده خواهد شد. این به معنی تشکیل زیاد تر با تلاش کمتر است که تبدیل تشکیل قیمت اضافی میشود.
این قیمت اضافی، بهنظر میرسد که میتواند برای اندوختهگذاری در برنامههای اجتماعی همانند UBI مورد منفعت گیری قرار گیرد. به گفتن مثال، فکر کنید در دنیایی که همه قطارها خودران می باشند، شرکتهای حمل و نقل دیگر نیازی به پرداخت حقوق به رانندگان ندارند. این شرکتها میتوانند از این صرفهجوییها برای فراهم حداقل سطح زندگی برای رانندگان و همه افراد دیگر منفعت گیری کنند.
در حالی که از نظر نظری، هوشمصنوعی میتواند UBI را هم ملزوم و هم ممکن کند، در عمل تا این مدت موارد بسیاری برای بازدید وجود دارد. ابتدا باید اشکار شود که آیا هوشمصنوعی واقعاً تبدیل بیکاری گسترده خواهد شد یا این که مشاغل جدیدی به وجود خواهند آمد. این چنین چالشهای سیاسی بسیاری در پیش است. تعداد بسیاری از مخالفان UBI از این که این مدل امکان پذیر منفعتوری اقتصادی را افت دهد و انگیزه برای کار را از بین ببرد، دلواپس می باشند.
این چنین این سوال وجود دارد که آیا هوشمصنوعی روزی به اندازهای به بلوغ خواهد رسید که بتواند به طور کامل جانشین انسانها شود و مدیریت این تغییرات را به مسئولیت بگیرد.
در نهایت، در حالی که این رویا که بشریت از قید و بند کار آزاد شود و زندگی راحت و خلاقانهای داشته باشد دلنشین به نظر میرسد، رسیدن به این حالت آرمانشهری زیاد دور از دسترس است. اما این بدان معنی نیست که غیرممکن است و اگر بتوانیم چالشهای فناوری، اجتماعی و سیاسی را حل کنیم، امکان پذیر هوشمصنوعی کلید ساخت جهانی باشد که در آن فقر و نیاز به اتفاقهای دلواپسکننده تبدیل شود.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
غروب شهر
[ad_2]
منبع