[ad_1]
به گزارش غروب شهر
به گزارش خبرگزاری برنا؛ حضرت علیاکبر علیه السلام نماد جوان مؤمن و خوشسیرتی می بود که نمودهای زیبایی از جوانی کردن را در زندگی خود بهنمایش گذاشت، آن اندازه که بهشهادت تاریخ، آن حضرت را نهتنها بهلحاظ ظاهر و صورت، بلکه از نظر خوشاخلاقی و بزرگمنشی هم به پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله تشبیه میکردند و هر فردی که ایشان را میدید، گویی نبی مکرم اسلام را دیده و با ایشان مراوده داشته است.
بین سجایا و فضایل اخلاقی و معنوی که در شخصیت حضرت علیاکبر علیه السلام وجود داشته، ادب و خردورزی از شاخصههای مهم شخصیت ایشان بوده است، بهقدری که در تاریخ چندین دفعه بر این صفت ایشان پافشاری شده است که بهخصوص در برابر پدر بزرگوارشان، حضرت سیدالشهدا علیه السلام، با متانت و ادب حرکت کردهاند، تا جایی که امام حسین علیه السلام بهترین خیر را برای ایشان خواسته فرمودند: «خدا به تو پاداش خیر بدهد، بهترین پاداشی که به فرزندی درمورد پدرش داده میشود».
اما مگر حضرت علیاکبر علیه السلام که در جوانی به شهادت رسیدند، چه شاخصه و خصلتی داشتند که امام حسین علیه السلام این طور برای ایشان دعا میکند؟ چرا آن حضرت را با ادب و کمالات اخلاقی معارفه کردهاند؟ آیا آن حضرت در زمان شهادت خود دارای همسر و فرزندانی بوده است؟
حجتالاسلام مسعود عباسپور، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر دینی در جواب به این گونه سوالها و سبک زندگی و منش و روش آن حضرت این چنین او گفت: در رابطه سن حضرت علیاکبر علیه السلام در زمان شهادت، چند روایت گفتن شده است، درواقع تاریخنویسان در این مورد اختلافاتی دارند. آنطور که در کتاب «اظهار الوری» نوشته شده، عدهای حرف هایاند آن حضرت در زمان شهادت ۱۸ساله بودند و گروهی هم نقل کردهاند که ۱۹ سال داشتند، حتی عدهای نوشتهاند در زمان شهادت ۲۵ساله بودند و حتی همسر و فرزند هم داشتند، هرچند که در جلد ۴۵ کتاب «بحارالانوار» نوشته شده که ایشان در زمان شهادت فرزندی نداشتند.
مطابق آموزههای دینی ما و آنچه از دستورات و فرهنگ اسلامی و انسانی برمیآید، آن است که انسانهای خردمند افرادی باادب می باشند، چراکه خرد نتایج و آثاری دارد که یکی از با اهمیت ترین نمودهای آن را باید در حرکت مؤدبانه جستوجو کرد.
حضرت علیاکبر علیه السلام را بهگفتن سمبل و نماد ادب در برابر پدر میشناسیم، همان گونه که حضرت اسماعیل علیه السلام در برابر پدر بزرگوارش، حضرت ابراهیم علیه السلام، این چنین حرکت مؤدبانه و احترامآمیزی را داشته که قرآن کریم از آن یاد فرموده است.
هنگامی فرهنگنامه عاشورا را مرور میکنیم و به مقام حضرت علیاکبر علیه السلام میرسیم، هیچ مسئلهای از فضایل و برتریهای آن حضرت بهقدر ادب ایشان بهخصوص در برابر امام حسین علیه السلام نمودگری نمیکند، گویی آن حضرت ادب خود را در جایجای سفر کربلا بهنمایش گذاشته که تاریخنویسان این اندازه بر وجود این چنین خصلتی در آن وجود بزرگوار پافشاری کردهاند.
این ادب در وجود مبارک حضرت علیاکبر علیه السلام چیزی نیست جز آنکه حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرمودهاند: «ادب در انسان همانند درختی است که شالودهاش، خرد است.»، به این معنی که اگر فردی خود را تعبیر و تشبیه به درختی کند که اجزای شناختنی دارد که یکی از آنها ریشههای محکم است در این بین درختی استوارتر و محکمتر خواهد ایستاد که ریشههای محکمتری داشته باشد. حضرت علیاکبر علیه السلام نیز که از شجره طیبه بوده و ریشههای محکم و محکم دارد، اصل او بر عقل و خرد نهاده شده است.
به این علت اگر میخواهیم ادب خود را بشناسیم و جایگاه خود را در عالم هستی بهدست آوریم، باید به نقطه ادب برسیم، آن ادبی که امام حسین علیه السلام در صحنه عاشورا تماشا کرد و مورد قبول و رضایت خدای متعال قرار گرفت، همان است که در حرکت و گفتار و منش حضرت علیاکبر علیه السلام تجسم اشکار کرده و به عینیت رسیده می بود.
شباهت حضرت علیاکبر علیه السلام با حضرت اسماعیل علیه السلام
یکی از شباهتهای مهم این دو شخصیت بزرگوار، ادب آنها است که بهخصوص در برابر پدر خود آن را بهجا آوردهاند. در قرآن کریم درمورد حضرت اسماعیل علیه السلام میخوانیم: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قَالَ یا بُنَی إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُک فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ؛ هنگامى که (حضرت ابراهیم) با او به مقام سعى و تلاش رسید، او گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مىکنم، نظر تو چیست؟» او گفت: «پدرم! هرچه دستور دارى اجرا کن، بهخواست خدا مرا از صابران خواهى یافت.»، این آیه نشاندهنده مقام ادب حضرت اسماعیل علیه السلام و تبعیت او از نبی و پدر است که درس بزرگی برای جوانهای ما محسوب میشود.
از نظر دیگر در ماجرای کربلا میخوانیم که در نزدیکی کربلا، امام حسین علیه السلام آیه استرجاع را تلاوت کردند و فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون» و سپس فرمودند: «الحمد لله رب العالمین»، این عبارت را دو یا سه بار تکرار کردند. در همین زمان حضرت علیاکبر علیه السلام به کنار پدر بزرگوار خود آمده علت خواندن این آیه را پرسیدند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پسرم! در خواب دیدم که مردی سوار بر اسب در مقابلم آمد و او گفت: “این مردم شبانگاه در حرکت می باشند، در حالی که مرگ نیز بهاستقبال آنها میآید.”، پِی بردم که این خبر مرگ ما است که به ما گوشزد شده است». حضرت علیاکبر علیه السلام در همین زمان یکی از نمودهای ادب خود را نشان داده و همانند حضرت اسماعیل که مطیع امر خدا و گوش به فرمان امام و پدر خود بوده، حرکت میکند و میپرسد: «ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟!»، امام حسین علیه السلام فرمودند: «بله. ما بر حق هستیم.»، حضرت علیاکبر علیه السلام به پدر خود عرض میکند: «در این صورت ترسی نداریم که بر حق بمیریم.»، در همین زمان می بود که حضرت سیدالشهدا علیه السلام دعای خیری در حق فرزند خود کرده و میفرماید: «خدا به تو پاداش خیر بدهد، بهترین پاداشی که به فرزندی درمورد پدرش داده میشود».
خانواده مادری حضرت علیاکبر علیه السلام
نام مادر حضرت علیاکبر علیه السلام «لیلا» می بود. او دختر ابیمرهبن عروهبن مسعود ثقفی است، درواقع عروهبن مسعود ثقفی که یکی از سادات و بزرگان در اسلام بوده، پدربزرگ مادری حضرت علیاکبر علیه السلام می بود.
ابومسعود، پدربزرگ مادری حضرت علیاکبر علیه السلام، که در طائف زندگی میکرد مردی خردمند و دانا می بود. او همان فردی می بود که در روز حدیبیه، بهگفتن نماینده مردم قریش انتخاب شد و در حالی که تا این مدت مسلمان نشده می بود، با پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله پیمان صلح بست.
او در سال نهم هجری، وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از طائف برگشتند، مسلمان شد و از آن حضرت اجازه گرفت تا بهسراغ خانواده و خاندان خودش برود و آنها را به اسلام دعوت کند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که دلواپس امنیت و سلامتی ابومسعود بودند، در جواب به او فرموده بودند: «بیم دارم که تو را بکشند».
هنگامی از نبی مکرم اسلام اجازه گرفت و به طائف پیش خانواده و خویشاوندانش برگشت، آنها را به اسلام دعوت و نصیحتشان کرد. اما آنها به او شدت کردند و آزارش دادند. تا هنگامی که ابومسعود در اتاق خانه خودش ایستاد و با صدای بلند اذان او گفت و تشهد را اقامه کرد، در همین موقع مردی به او تیراندازی کرد و او را به شهادت رساند. هنگامی خبر کشته شدن ابومسعود را به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دادند، آن حضرت فرمودند: «همانند عروه همانند مرد صالحی است که در سوره یاسین به او اشاره شده است که مردم را بهسوی خدا دعوت کرد و آنها او را کشتند».
همسر و فرزند حضرت علیاکبر علیه السلام
در رابطه سن حضرت علیاکبر علیه السلام در زمان شهادت، چند روایت گفتن شده است، درواقع تاریخنویسان در این مورد اختلافاتی دارند. آنطور که در کتاب «اظهار الوری» نوشته شده، عدهای حرف هایاند آن حضرت در زمان شهادت ۱۸ساله بودند و گروهی هم نقل کردهاند که ۱۹ سال داشتند. حتی عدهای نوشتهاند در زمان شهادت ۲۵ساله بودند و حتی همسر و فرزند هم داشتند، هرچند که در جلد ۴۵ کتاب «بحارالانوار» نوشته شده که ایشان در زمان شهادت فرزندی نداشتند.
بهگفتن مثال در «کامل الزیارات» ابنقولویه، زیارتی روایت شده که در متن آن بهطور روشن و آشکار حضرت علیاکبر علیه السلام را صاحب زن و فرزند میداند. در بخشی از این زیارت که آن را امام معصوم علیه السلام نقل کرده، میخوانیم: «صلی الله علیک و علی عترتک و اهلبیتک؛ سلام خدا بر تو و عترت و اهلبیت تو باد.»، در قسمت فرد دیگر هم میخوانیم: «صلی الله علیک یا اباالحسن» مطابق این روایت، حضرت علیاکبر علیه السلام در زمان شهادت خود، زن و فرزند داشته و کنیه ایشان ابوالحسن بوده که مشخص می کند به گمان زیادً نام فرزند ایشان حسن بوده است.
در کتاب «کافی» هم روایتی در این باره نوشته شده که تصریح میکند حضرت علیاکبر علیه السلام در کربلا دارای همسر بوده است. همین روایت را شیخ کلینی در کتاب «النکاح» و باب «الرجل یتزوج ام ولد ابیه» نوشته است.
در «مقاتل الطالبیین» نوشته ابوالفرج اصفهانی هم میخوانیم که او درمورد حضرت علیاکبر علیه السلام نوشته است که آن حضرت در دوران زندگی جدش، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، به دنیا آمد. مطابق این روایت ایشان در عاشورای سال ۶۱ هجری نزدیک به ۲۵ساله بودند و همسر و فرزند هم داشتند.
دسته بندی مطالب
غروب شهر
[ad_2]
منبع